چرا فکر میکنیم با حرف زدن حالمون بهتر میشه وقتی قراره یه مشت حرف کلیشهای و الکی امیدوار کننده دریافت کنیم؟اونم از کسانی که اصلا به فکر این نیستن که حال تو خوب بشه فقط میخوان ثابت کنن که ما خیلی مثبت اندیشیم و همه چی گل و بلبله ! چقدر آدمای مثبت اندیش زیاد شدن جدیداً ! مثبت اندیشها یا مثبت اندیش نماها،فکر نمیکنید از یه جایی به بعد اگه زیادی مثبت اندیش باشیم فقط داریم به خودمون و درک و فهممون بی احترامیمیکنیم؟!!
گرمیِ خانه، شورِ ترانه، متنِ غزل تو - غزل درمانیکاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت میتوانید ثبت نام کنید.
چرا برخی افراد زیاد غذا میخورن یا زیاد میخندن یا بلند صحبت میکنن؟🤔😳🤔
لَنگ لَنگان میروم من با خَرِ خود شادِ شاد...یادتونه نوشته بودم از اینکه زودرنجم متنفرم؟؟؟
پنج چیزی که همین الان باید ترک کنی ...🌷 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ 🌷
پنج چیزی که همین الان باید ترک کنی ...پسر نوح به خواستگاری دخترهابیل رفت.دخترهابیل جوابش کرد: نه!هرگز همسری ام را سزاوار نیستی،تو با بدان بنشستی و خاندان نبوتت گم شد...تو همانی که بر کشتی سوار نشدی و خدا و فرمانش را نادیده بگرفتی و به پدرت پشت کردی ، به پیمانش و پیامش نیز!!غرورت غرقت کرد و دیدی که نه شنا به کارت آمد و نه بلندی کوهها !پسر نوح گفت: اما آن که غرق میشود ، خدا را خالصانه تر صدا میزند ، تا آن که بر کشتی سوار است .من خدایم را لابلای توفان یافتم، در دل مرگ و سهمگینی سیل.دخترهابیل گفت : ایمان، پیش از واقعه به کار میآید.در آن هول و هراسی که تو گرفتار شدی ،هر کفری بدل به ایمان میشود.آن چه تو بدان رسیدی ، ایمان به اختیار نبود، پس گردنی خدا بود که گردنت را شکست!!!پسر نوح گفت : آنها که بر کشتی سوارند امن هستند و خدایی کجدار و مریز دارند که به بادی ممکن است از دستشان برود.اما من آن غریقم که به چنان خدای مهیبی رسیدم که با چشمان بسته نیز میبینمش و با دستان بسته نیز لمسش میکنم.خدای من چنان خطیر است که هیچ طوفانی آن را از کفم نمیبرد.دخترهابیل گفت : آری ، تو سرکشی کردی و گناهکاری و گناهت هرگز بخشیده نخواهد شد.پسر نوح خندید و خندید و خندید و گفت : شاید آنکه جسارت عصیان دارد ، شجاعت توبه نیز داشته باشد.شاید آن خدا که مجال سرکشی داد، فرصت بخشیده شدن هم داده باشد!دخترهابیل سکوت کرد و سکوت کرد و گفت: شاید! شاید پرهیزگاری من به ترس و تردید آغشته باشد ، اما به هرحال نام عصیان تو دلیری نبود...دنیا کوتاه است و عمر آدمیکوتاه تر و این مجالِ اندک محل این همه آزمون و خطا نیست، که فرصت کم است و راه صعب است.پسر نوح گفت : به این درخت نگاه کن! به شاخههایش ! پیش از آنکه دستهای درخت به نور و روشنایی برسند، پاهایش تاریکی را تجربه کرده اند . گاهی برای رسیدن به نور باید از تاریکی و ظلمت عبور کرد ...من اینگونه به خدا رسیدم ، لیک راه من راه خوبی نیست، پر مخاطره است و بس دشوار، راه تو زیباتر است و امن تر، راه تو مطمئن تر است !پسر نوح این بگفت و برفت...دخترهابیل تا دور دستها تماشایش کرد و وی از دیدگان بدور شد.دخترهابیل سالیانی بس طولانی است که منتظر است و چشم در راه، و سالهاست که با خود میپرسد: آیا همسریم را سزاوار بود ؟!
چهار طریق گمراه شدن انسان توسط شیطان، از زبان قرآن کریمهممون یه ویژگیای بدی داریم، اما یه چیزو بدون، واقعا همه چیزِ ما دست خودمونه اتفاقا!
میدونی چرا نمیتونی اصلاحش کنی؟چون احتمالا با تموم وجودت به خودت اعتقاد نداری که میتونی ترکش کنی.
قدرت ذهن و ناخواگاه بینهااااااایت زیاااده، همین یه کلمهی نمیتونم رو که میگیها به شدت این انرژی منفی رو به ناخواداگاهت میرسونه که آره تو توانایی اینکارو نداری.
همهههی کارای بدن هم دست ذهن و ناخوداگاهه.
زودرنج بودن چیزیه که اول از همه خودتو اذیت میکنه.
پس همش به خودت انرژی بده و تلقین مثبت کن که میتونی.
تو میتونی💪 من میدونم😊
معمولا همه از پند و نصیحت و حرفای این مدلی زیاد خوششون نمیاد.خب منم یکی از همونا...ولی این بار میخوام توی این پست هر حرفی،پندی،نصیحتی،توصیه ای،یا هر درسی که از اتفاقای زندگیتون گرفتید (کلا هرچیزی) که احساس میکنید به بقیه از جمله من هم میتونه کمک کنه برام کامنت کنید.🌹🌹مطمعن باشید تَک تَک کلمههاشو با حوصله و اشتیاق میخونم...
پسر نوح به خواستگاری دختر هابیل رفت...تعداد صفحات : 1